معنی صوتی برای بیان تعجب

فارسی به عربی

صوتی

حرف العله، سمعی، صوتی


بیان

اقتباس، بیان، تعبیر، تفسیر، تلفظ، شرح، شفه، فصاحه اللسان، فم

عربی به فارسی

صوتی

اوایی , مصوت , صدا دار , مربوط به ترکیب اصوات , صدا , صوتی , خواندنی , اوازی , ویژه خواندن , دهن دریده


تعجب

متحیر کننده , شگفت انگیز

متحیرساختن , مبهوت کردن , مات کردن , سردرگم کردن , سردرگم , متحیر

لغت نامه دهخدا

تعجب

تعجب. [ت َ ع َج ْ ج ُ] (ع مص) شگفت داشتن. (دهار).به شگفت آمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). در شگفت افتادن. (آنندراج). || فریب دادن و در فتنه انداختن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) انفعال نفس از آنچه سببش پوشیده باشد. (از اقرب الموارد). انفعالیست نفس را گاه شعور به امری که سبب آن پوشیده بود و چون سبب ظاهر شود تعجب برطرف گردد. || شگفتی. حیرت. (ناظم الاطباء):
دهقان به تعجب سر انگشت گزانست.
منوچهری.
مر ندما را از آن فزود تعجب
کردند از وی سؤال از سبب آن.
ابوحنیفه ٔ اسکافی.
استادم بونصر را بخواند تا آنچه از اریارق رفته بوداز تهور و تعدیها، چنانکه دشمنان القاء کنند و بازنمایند وی همه بازنمود، چنانکه غازی به تعجب بماند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 229). نسخت آن به رشید عرضه کردند سخت شاد شد و به تعجب بماند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 424).
من به تعجب به خود فروشده زین خواب
کز خضر آواز السلام برآمد.
خاقانی.
انگشت تعجب جهانی
از گفت و شنید ما به دندان.
(گلستان).
و رجوع به ترکیبهای این کلمه شود. || (اصطلاح بدیع) این صنعت چنان باشد که شاعر در بیت از چیزی تعجب و شگفتی نماید. مثالش ادیب ترک گوید:
یا شمعاً یضی ٔ بلاانطفاء
و یا بدراً یلوح بلا محاق
فانت البدر ما معنی انتقاصی
و انت الشمع ما سبب احتراقی.
مثالش از شعر پارسی، عنصری را:
نیستی دیوانه بر آتش چرا غلتی همی
نیستی پروانه گرد شمع چون جولان کنی.
دیگر من گویم:
من چرا دارم نگویی آب در دیده مقیم
گر تو داری چاه دانم در زنخدان ای پسر.
(حدایق السحر فی دقایق الشعر ص 84).


بیان

بیان. [ب َ] (اِ) درنده ای است که دشمن شیر باشد. (آنندراج). قسمی از ببر. (ناظم الاطباء). رجوع به ببر بیان شود.

فرهنگ فارسی آزاد

بیان

بیان، در آثار حضرت اعلی اصطلاحاً به آئین جدید و به تمام آثار صادره از حضرتشان و کتاب بیان عربی و بیان فارسی اطلاق شده است،

فارسی به آلمانی

صوتی

Selbstlaut (m), Stimmlich, Vokal (m)

فرهنگ معین

تعجب

(تَ عَ جُّ) [ع.] (مص ل.) به شگفت آمدن.

مترادف و متضاد زبان فارسی

تعجب

بهت، حیرت، خیرگی، شگفتی، عجب، به‌شگفت آمدن، حیرت کردن، شگفت‌زده شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

تعجب

شگفت داشتن، حیرت

فارسی به ایتالیایی

تعجب

esclamazione

معادل ابجد

صوتی برای بیان تعجب

1257

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری